پروژه کنترل فکر

در این مقاله سعی شده است تنها از منابعی استفاده گردد که مقالات آن به صورت رسمی از طرف دانشگاه های معتبر به چاپ رسیده باشد.

 فرض کنید می خواهیم تئوری کنترل فکری که همه آن را نفی می کنند را به اجرا در آوریم، بنابراین سوال این می تواند باشد:

چگونه می توان با تکنولوژی کنونی شخصی را مسخ و کنترل کرد؟

 دید اولیه این پروژه  که نام آن را کنترل فکر می نامیم به این گونه است:

  1. دستور مستقیم به مغز

  2. بازخورد دستور (آیا دستور به مقصد رسید؟) 

  3. آیا دستور اجرا میشود؟

  4.  اگر بله

  5. اجرا شود و پایان این دستور

  6. و اگر خیر متوقف گردد.

  7. دستور 1 دوباره اجرا گردد

  برای دستور دادن به مغز می توان از آپسین ها استفاده نمود که به نور واکنش نشان می دهند، این ژن ها به وسیله ویروسی به سلول های مغزی برده شده و در آنها کاشته می گردد.

اینگونه ژن ها به نورهایی با طیف های مختلف، واکنش نشان داده و سلول مغزی را فعال و غیر و فعال می سازند،

http://www.technologyreview.com/news/428622/scientists-control-monkeys-brains-with-light/

 برای باز خورد آن نیز می توان از بازخوانی اطلاعات که در اپتوژنتیک به کار گرفته می شود، استفاده نمود.

یکی از مزیت‌های کلیدی اپتوژنتیک ثبت همزمان سیگنال‌های الکتریکی است که امکان ترکیب شدن با تحریک کننده‌های نوری را دارا است.

راه‌های ساده بسیاری برای اطمینان از آنکه فعالیت نورون‌ها نشان داده شوند هست؛ مانند کاهش سطح فلزی، استفاده از الکترودهای شیشه‌ای، استفاده از ریزسیم‌های نیکروم به جای میکروالکترودهای تنگستنی.

همچنین باید توجه داشت که ثبت داده از منطقه مورد آزمایش شامل اپسین می‌باشد یا از مناطقی که خالی از اپسین هستند. زمانی که سیستم رساننده نور و ثبت الکتریکی در یک دستگاه جمع شوند به آن اپترود گفته می‌شود که شامل ترکیب فیبرهای نوری و الکترودهای فلزی و یا کاوشگرهای سیلیکونی برای ضبط چند- منطقه‌ای در جانداران بیدار دارای حرکت می‌باشد.

http//:www.sobp.org/journal

http://www.stanford.edu

http://www.nature.com

 در مورد مبجث   Optogenetics جستجو فرمائید، این مبحث بسیار گسترده است و تنها دارای یک لینک نست

 

برای آنکه بدانیم ایا شخص دستور داده شده را اجرا می سازد، می توان از تجربه محققان دانشگاه واشنگتن سنت لوئیس که کد مغزی میمون ها را شکستند، استفاده نمود.

آنان از دو میمون یکی از آنان صابر و قبل از عمل همه چیز را به دقت بازرسی می کرد و دیگری بسیار سریع دست به کار شده و عجول به نظر می رسد، آزمایشاتی نمودند.

دانشمندان از روی الکترود های نصب شده در مغز میمون ها، قبل از آنکه آنان حرکتی را انجام دهند، می دیدند که آنان چگونه رفتار خواهند کرد.

در اصل می توان گفت که آنان مغز میمون ها را می خواندند.

http://zeenews.india.com/news/eco-news/scientists-decode-brain-activity-of-monkeys_789035.html

 بنابراین با روش وصف شده بالا می توان فهمید که شخص مشخص شده می خواهد دستور داده شده را اجرا سازد یا خیر، وگرنه  توقف دستور داده شده صادر می گردد.

 تنها مشکلی که این پروژه دارد، برای دادن دستور باید از لیزر استفاده نمود. بنابراین آزمایش شونده باید جلوی چشم باشد تا لیزر به وی برسد

 سوال من این است:

آیا در عصری زندگی نمی کنیم که همه ژن ها را می توان تغییر و مصنوعا جهش داد؟

آیا مشکل است اپسین هایی را طراحی نمود که به جای واکنش به نور  به طیف های بالا تر و پائین از آن  که مانند امواج مایکروویو و فوق صوتی عمل می کنند ، واکنش نشان بدهند؟

البته که می شود، اما مشکل ما فقط نزدیک بودن به آزمایش شونده نیست، بلکه دستگاه و یا کامپیوتری است که بتواند شخص مسخ شده را در تمام مدتی که تحت کنترل  است ، مانیتور کرده و تجزیه و تحلیل نماید و اگر وی  از دستور داده شده منحرف گردید، وی را تصحیح نماید و یا آنکه از حالت مسخ رها سازد.

 اگر بتوان سیگنالهای گرفته شده از مغز شخص را به شخص دیگری که در استخدام ما است، با وسیله ایی القا نمود
که چنین کاری را در دانشگاه
MIT موفق آمیز امتحان شده است
می توان افکار شخص را بجای دیجیتالی به صورت گفتاری بشنویم و چنین کاری  مانیتورینگ  شخص تحت کنترل را بسیار آسانتر می نماید.

باید در این مرحله از پروژه اقرار کنم که نمی دانم آیا باید این شخص در استخدام  ما را برای چنین کاری ویروسی کنیم یا خیر، آیا این شخص چنین اجازه ایی را به ما می دهد یا نه، کمی در این مورد مشکوک هستم!

 

مرحله بعدی پروژه، سیگنال ها  هستند.

سلامت بودن سیگنال ها، چه فرستادن و چه گرفتن آن در این پروژه بسیار حیاتی است و جای خطا نباید داشته باشد.

پارامترهایی که ممکن است سلامتی سیگنال های رادیویی را به خطر بیندازند، مسافت، موانع مانند ساختمان ها و دیگر امواج رادیویی است .

برای حذف این پارامترها باید تقویت کننده سیگنال یا رله  همیشه نزدیک شخص تحت کنترل شونده با مسافتی نه چندان دور بوده تا بتوان سیگنال ها به راحتی رد و بدل شوند.

این کار با نصب رله هایی در مسیر  و یا مامورانی با چنین تقویت کننده که بتوانند به شخص کنترل شونده نزدیک شوند، امکان پذیر می باشد.

 تئوری کنترل فکر در اینجا با موفقیت به پایان رسید ،